آنتی فتنه

تقدیم به سلاله‌ی پاک فاطمة‌الزهرا(سلام الله علیها)؛ امام خامنه‌ای

آنتی فتنه

تقدیم به سلاله‌ی پاک فاطمة‌الزهرا(سلام الله علیها)؛ امام خامنه‌ای

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

 

امنیت ملی در نگاه مدیران و رهبران کشورهای مختلف جهان با توجه به دین، مذهب، و سیستم حکومتی هر یک از آنها تفاوتهایی با هم دارد. به عبارت دیگر شاید بتوان گفت، برای مطالعه‌ی ابعاد مختلف امنیت ملی متناسب با ساختار سیاسی و نظام های فکری‌-‌ ‌فرهنگی حاکم بر کشورها راه‌ها و روشهای بسیاری وجود دارد.

در نظام جمهوری اسلامی، این نگاه بر اساس کنش گفتاری حضرت امام(رحمة الله علیه)  عبارتست از"دولت اسلامی" و به طور جزئی تر و به ترتیب "اسلام مکتبی"، "ولایت فقیه" و "مردم" که سه عامل بسیار مهم در این بحث و مرجع امنیت ملی می‌باشند. بر اساس پژوهش‌ها و مطالعات صورت گرفته، حضرت امام(رحمة الله علیه)  بُعد اخروی امنیت را فراتر از بُعد دنیوی آن می‌دانند و اصالت بعد اُخروی را چندین برابر در نظر گرفته‌اند. تامین امنیت ملی نظام اسلامی مسئله‌ای است که با همگرایی و همسویی سه عامل یادشده در کنار یکدیگر تحقق یافته و هر گونه فتنه‌ای اعم از خارجی یا داخلی را با بن بست مواجه می کند. در عصر حاضر که شیطان سعی در تسلط و حاکمیت بر جهان دارد، تنها راه سعادت و پیروزی، تبعیت محض از ولی فقیه زمان بوده که بی شک آزمونی بسیار سخت در پیش روی مردم و خصوصاً خواص، شخصیت های برجسته و صاحبان کرسی‌ های مختلف در کشور است. در رابطه با اهمیت این مطلب می توان به جمله‌ای از مقام معظم رهبری(حفظه الله) اشاره کرد، که در خطبه‌‌هاى نمازجمعه تهران مورخ 18/02/1377 فرمودند: " این مربوط به خواص است. آن وقت عوام هم که دنباله‌رو خواصند، وقتى خواص به سَمتى رفتند، دنبال آنها حرکت مى‌کنند. بزرگترین گناه انسانهاى ممتاز و برجسته، اگر انحرافى از آنها سر بزند، این است که انحرافشان موجب انحراف بسیارى از مردم مى‌شود. وقتى دیدند سدها شکست، وقتى دیدند کارها برخلاف آنچه که زبانها مى‌گویند، جریان دارد و برخلاف آنچه که از پیامبر(صلی الله علیه‌وآله‌و سلم) نقل مى‌شود، رفتار مى‌گردد، آنها هم آن طرف حرکت مى‌کنند.  [1]" البته علیرغم  اینکه استکبار جهانی تمامی تلاش خود را برای مصادره انقلاب‌های کشورهای اسلامی بکار گرفته، هوشیاری و بیداری اسلامی مردم با شناخت دقیق از طراحی های دشمن و همچنین با الگوبرداری از نظام های اسلامی دیگر به عنوان سیستم حاکمیتی موفق، این تلاش توطئه‌گران و فتنه جویان را ناکام گذاشته است. نمونه‌ی ذکر شده برای این منظور است که بیان شود، توطئه های خارجی نمی تواند اثر خاصی را در کشورهای مختلف ایجاد کند، بلکه این جریان های داخلی هستند که اگر با سیاست های دشمنان در یک راستا قرار گیرد ممکن است اثرات جبران ناپذیری را به حاکمیت و امنیت ملی وارد کند. این همگرایی با خواسته های دشمنان (خواه آگاهانه یا ناآگاهانه) امنیت ملی را بیش از پیش دچار بحران می کند. به عنوان یک برداشت و تحلیل امنیتی از نتیجه‌ی مسائل و رویدادهای گوناگونِ رخ داده در جمهوری اسلامی ایران، در طی این 34 سال، می توان به تیتر روزنامه‌ی USA Today آمریکا اشاره کرد که نوشته بود: "بزرگترین مشکل آمریکا در ایران، وجود ابر حریفی است بنام ‌‍]آیت الله العظمی[ خامنه‌ای که نقشه ی راه را می‌داند و مردم به او اعتمادِ آمیخته با اعتقاد دارند." این جمله  که حاکی از پژوهش‌های اندیشکده‌های مطالعاتی در آمریکا (مانند موسسه مطالعاتی اَمریکن اینترپرایز در واشنگتن (با بیش از 50 پژوهشگر مجرب و حدود 25 میلیون دلار بودجه در هر سال) / (AEI - American Enterprise Institute For Public Policy Research [2]  می باشد ، امنیت ملی ایران را ناشی از اعتماد توأم با اعتقاد مردم به ولی فقیه(در ایران) می داند. حال اگر جریان ها و افرادی در داخل کشور نسبت به احکام حکومتی و یا فتاوای امام خامنه ای(حفظه الله) در بین مردم شک و تردید ایجاد کنند، خواسته یا نا خواسته امنیت ملی را تهدید کرده و در راستای خواسته های دشمنان اسلام و نظام قدم برداشته اند. عده‌ای با تأکید بر موضوعاتی واهی و نا صحیح و البته به دلیل بینش کم سیاسی (و البته با نگاه ضعیف دینی) استناد می کنند که به مقام معظم رهبری اطلاعات اشتباه می دهند[!] و جمله در اینجا ختم شده و سپس نظر خود را مطرح می کنند! که البته این برداشتها به دلیل عدم فهم دقیق جایگاه ولایت فقیه بوده و همچنین در تضاد کامل با فرمایشات معظم له در باب اشراف اطلاعات و آگاهیشان نسبت به جریان ها و مسائل ریز و درشت کشور است که مکرراً در دیدارهای مختلف‌شان به این مهم اشاره کرده‌اند. این نگاه‌های غیر دینی، غیر علمی، حداقلی و ضعیف به مقوله‌ی ولایت فقیه و جایگاه رهبری و ایجاد شک، شبهه و همچنین سلب اعتماد از مردم نسبت به ولایت فقیه (برای تاکید مجدد، آگاهانه یا نا آگاهانه)، باعث انشقاق بین "مردم" و "ولی فقیه" می شود و در واقع بین دو عامل از سه عامل فوق الذکر جدایی می اندازد که از مصادیق بارز تهدید امنیت ملی بوده و موجب آسیب پذیری سیاسی نظام اسلامی می باشد. عالم متفکر شهید مرتضی مطهری(رحمت الله علیه) در کتاب امامت و رهبری، مسئله‌ی رهبری را اساسی‌ترین مسئله‌ی اسلام دانسته، و سرنوشت جامعه‌ی اسلامی را وابسته به آن می‌داند. حضرت امام(ره) با توجه به گونه های مختلف تهدیدات سیاسی متوجهِ امنیت ملّی نظام اسلامی، مراجع و منابع تهدیدات داخلی را از درجه‌ی اهمیت بیشتری نسبت به مراجع و منابع تهدیدات خارجی برشمرده و خطر آن را بسیار بزرگتر می دانند.

اینجاست که جمله‌ی حضرت امام (ره) در رابطه با اهمیت مسائل سیاسی بیش از پیش نمود پیدا می کند. آنجا که امام بزرگوارمان فرمودند: "دین اسلام یک دین سیاسی است. یک دینی است که همه چیزش سیاست است، حتی عبادتش."[3]  یا در جای دیگری که در باب سیاسی بودن مسائل اسلام فرمودند:"مسائل اسلام، مسائل سیاسی است و سیاستش غلبه دارد بر چیزهای دیگرش. اجتماعاتی که اسلام بعضی‏اش را فرض کرده است، واجب کرده است و بعضی‏اش را به‏طور استحباب و مبالغه در استحبابش کرده است اینها یک مسائل سیاسی است..."[4]. دور نگه داشتن دانشجویان، طلاب و دانش آموزان از فضای سیاسی کشور تهدید دیگری است که متوجه نظام اسلامی است. در این قضیه بحث مدیریت فکری صحیح و جهت دهی انقلابی و به دور از آفت، موضوع دیگری است که قطعاً لازمه‌ی جامعه‌ی اسلامی است. حرف اصلی بر سر فهم عمیق و چرایی این مطلب است. شناخت جایگاه کنونی جمهوری اسلامی و خاصه ولایت فقیه برای در امان ماندن از هر گزند و فتنه‌ای، مستلزم این است که اقشار مختلف جامعه علاوه بر آشنایی با مسائل روز  اسلام و جهان تبعیت محض از مقام عظمای ولایت را بیش از گذشته، پیش روی خود قرار دهند. از این روست که از نظر عالمان بصیر دینی همچون حضرت آیت‌الله خوشوقت (دام ظله) ، کمترین و کوچکترین حرکت تضعیفی در قبال ولایت فقیه، تضعیف اسلام می‌باشد و تضعیف اسلام حرام است. حال این پرسش در ذهن انسان شکل می‌گیرد که اصرار عده‌ای بر تضعیف شخصیتی ولایت فقیه و احکام صادره از جانب ایشان با چه هدفی صورت می‌گیرد!؟

----------------------------------------------------------------------------------------------------------

[1]-  خطبه‌‌هاى نمازجمعه تهران به امامت ولی امر مسلمین جهان - مورخ 18/02/1377

[2]- AEI - American Enterprise Institute For Public Policy Research

3]]- صحیفه امام خمینی(ره) جلد 10 توطئه‌ی جدایی دین از سیاست - بیان جامعیت مکتب اسلام

 [4]- صحیفه امام خمینی(ره (- جلد 13 - مأموریت رضاخان در دین‏زدایی ـ سیاسی بودن احکام اسلام


 --------------------------------------------------------------------------------------------------------

 منتشر شده در رجانیوز

۱ نظر ۲۹ آذر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
محمد

امسال محرم برای من حال و هوای خاصی داشت. حال و هوایی که وصف کردنش برایم خیلی راحت نیست. محرمی پر شور و پر شعور در هیئتی ولایی و انقلابی. هیئتی دانشجویی و با بصیرت. هیئتی پر از خادم. خادمانی جوان، مهربان، خوشرو و خوش سخن که با التماس دعا گفتنشان به عزادارن آنها را عاشق و شیفته ی این منششان کرده بودند. هیئتی که نه فقط برای خودشان، بلکه با نگاه و اندیشه ای الهی و آسمانی برای اقصاء نقاط دیگر کشور هم کمک دریافت می کردند. هیئتی که در طول مسیر ورودی دانشگاه تا محل مسجد با غرفه هایی مرتبط با مسائل روز مواجه میشدی. اقتصاد مقاومتی در کلام و نگاه امام امت(حفظه الله)؛ روش زندگی اسلامی - ایرانی؛ کتابفروشی؛ غرفه‌ی عکس هایی زیبا از حضرت آقاو امام (ره).  دسته ای پر شور و پر شعور که با تلفیق ذکر مصیبت سیدالشهداء(علیه السلام) و جانبازی بسیجیان و عاشقان حضرت روح الله(ره) فضای میدان شهید تهرانی مقدم(کاج سابق) را دگرگون کرده بودند. ابراز علاقه‌شان به حضرت آقا هم که قابل وصف کردن نیست...


به قول حاج میثم آقای مطیعی :


ما بسیجی های روح الله / با شهیدان عهد خون بستیم / روز اول یا علی گفتیم / تا به آخر با علی هستیم.... انشاالله....


--------------------------------------------------------------------------------------

پ ن : اینجا و اینجا رو هم ببینید




۰ نظر ۰۸ آذر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
محمد

جناب حجت الاسلام آقای قاضی زاهدی گلپایگانی می فرماید: من در تهران از جناب آقای حاج محمد علی فشندی که یکی از اخیار تهران است، شنیدم که می گفت: من از اول جوانی مقیّد بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آن قدر به حج بروم تا به محضر مولایم حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، مشرف گردم. لذا سالها به همین آرزو به مکه معظمه مشرف می شدم.

در یکی از این سالها که عهده دار پذیرایی جمعی از حجاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجه با جمیع وسائل به صحرای عرفات رفتم تا بتوانم قبل از آنکه حجاج به عرفات بیایند، برای زواری که با من بودند جای بهتری تهیه کنم. تقریبا عصر روز هفتم بارها را پیاده کردم و در یکی از آن چادرهایی که برای ما مهیا شده بود، مستقر شدم. ضمنا متوجه شدم که غیر از من هنوز کسی به عرفات نیامده است. در آن هنگام یکی از شرطه هایی که برای محافظت چادرها در آنجا بود، نزد من آمد و گفت: تو چرا امشب این همه وسائل را به اینجا آورده ای؟ مگر نمی دانی ممکن است سارقان در این بیابان بیایند و وسائلت را ببرند؟ به هر حال حالا که آمده ای، باید تا صبح بیدار بمانی و خودت از اموالت محافظت بکنی. گفتم: مانعی ندارد، بیدار می مانم و خودم از اموالم محافظت می کنم.

آن شب در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آن که نیمه های شب دیدم سید بزرگواری که شال سبز به سر دارد، به در خیمه من آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: حاج محمدعلی، سلام علیکم. من جواب سلام را دادم و از جا برخاستم. ایشان وارد خیمه شدند و پس از چند لحظه جمعی از جوانها که تازه مو بر صورتشان روییده بود، مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند. من ابتدا مقداری از آنها ترسیدم، ولی پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم، محبت او در دلم جای گرفت و به آنها اعتماد کردم. جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولی آن سید داخل خیمه تشریف آورده بود. ایشان به من رو کرد و فرمود: حاج محمد علی! خوشا به حالت! خوشا به حالت! گفتم: چرا؟


فرمودند: شبی در بیابان عرفات بیتوته کرده ای که جدم حضرت سیدالشهداء اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) هم در اینجا بیتوته کرده بود. من گفتم: در این شب چه باید بکنیم؟ فرمودند: دو رکعت نماز می خوانیم، در این نماز پس از حمد، یازده مرتبه قل هو اللّه بخوان.

لذا بلند شدیم و این عمل را همراه با آن آقا انجام دادیم. پس از نماز آن آقا یک دعایی خواندند که من از نظر مضامین مانند آن دعا را نشنیده بودم. حال خوشی داشتند و اشک از دیدگانشان جاری بود. من سعی کردم که آن دعا را حفظ کنم ولی آقا فرمودند: این دعا مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را فراموش خواهی کرد. سپس به آن آقا گفتم: ببینید آیا توحیدم خوب است؟ فرمود: بگو. من هم به آیات آفاقیه و انفسیه بر وجود خدا استدلال کردم و گفتم: من معتقدم که با این دلایل، خدایی هست. فرمودند: برای تو همین مقدار از خداشناسی کافی است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت برای آن آقا عرض کردم. فرمودند: اعتقاد خوبی داری. بعد از آن سؤال کردم که: به نظر شما الآن حضرت امام زمان(عج) در کجا هستند. حضرت فرمودند: الان امام زمان در خیمه است.

سؤال کردم: روز عرفه، که می گویند حضرت ولی عصر(عج) در عرفات هستند، در کجای عرفات می باشند؟ فرمود: حدود جبل الرحمة. گفتم: اگر کسی آنجا برود آن حضرت را می بیند؟ فرمود: بله، او را می بیند ولی نمی شناسد.

گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است، حضرت ولی عصر(عج) به خیمه های حجاج تشریف می آورند و به آنها توجهی دارند؟ فرمود: به خیمه شما می آید؛ زیرا شما فردا شب به عمویم حضرت ابوالفضل(علیه السلام) متوسل می شوید.

در این موقع، آقا به من فرمودند: حاجّ محمدعلی، چای داری؟ ناگهان متذکر شدم که من همه چیز آورده ام ولی چای نیاورده ام. عرض کردم: آقا اتفاقا چای نیاورده ام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید؛ زیرا فردا می روم و برای مسافرین چای تهیه می کنم.

آقا فرمودند: حالا چای با من. از خیمه بیرون رفتند و مقداری که به صورت ظاهر چای بود، ولی وقتی دم کردیم، به قدری معطر و شیرین بود که من یقین کردم، آن چای از چای های دنیا نیست، آوردند و به من دادند. من از آن چای دم کردم و خوردم. بعد فرمودند: غذایی داری، بخوریم؟ گفتم: بلی نان و پنیر هست. فرمودند: من پنیر نمی خورم. گفتم: ماست هم هست. فرمودند: بیاور، من مقداری نان و ماست خدمتشان گذاشتم و ایشان از نان و ماست میل فرمودند.

سپس به من فرمودند: حاج محمدعلی، به تو صد ریال (سعودی) می دهم، تو برای پدر من یک عمره به جا بیاور. عرض کردم: اسم پدر شما چیست؟ فرمودند: اسم پدرم «سید حسن» است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمودند: سید مهدی. من پول را گرفتم و در این موقع، آقا از جا برخاستند که بروند. من بغل باز کردم و ایشان را به عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتی خواستم صورتشان را ببوسم، دیدم خال سیاه بسیار زیبایی روی گونه راستشان قرار گرفته است. لبهایم را روی آن خال گذاشتم و صورتشان را بوسیدم.

پس از چند لحظه که ایشان از من جدا شدند، من در بیابان عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسی را ندیدم! یک مرتبه متوجه شدم که ایشان حضرت بقیة اللّه ، ارواحنافداه، بوده اند، به خصوص که اسم مرا می دانستند و فارسی حرف می زدند! نامشان مهدی(عج) بود و پسر امام حسن عسکری(علیه السلام) بودند.

نشستم و زار زار گریه کردم. شرطه ها فکر می کردند که من خوابم برده است و سارقان اثاثیه مرا برده اند، دور من جمع شدند، اما من به آنها گفتم: شب است و مشغول مناجات بودم و گریه ام شدید شد.

فردای آن روز که اهل کاروان به عرفات آمدند، من برای روحانی کاروان قضیه را نقل کردم، او هم برای اهل کاروان جریان را شرح داد و در میان آنها شوری پیدا شد.

اول غروب شب عرفه، نماز مغرب و عشا را خواندیم. بعد از نماز با آن که من به آنها نگفته بودم که آقا فرموده اند: «فردا شب من به خیمه شما می آیم؛ زیرا شما به عمویم حضرت عباس(علیه السلام) متوسل می شوید» خود به خود روحانی کاروان روضه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) را خواند و شوری برپا شد و اهل کاروان حال خوبی پیدا کرده بودند، ولی من دائما منتظر مقدم مقدس حضرت بقیة اللّه ، روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء، بودم.

بالاخره نزدیک بود روضه تمام شود که کاسه صبرم لبریز شد. از میان مجلس برخاستم و از خیمه بیرون آمدم، ناگهان دیدم حضرت ولی عصر(عج) بیرون خیمه ایستاده اند و به روضه گوش می دهند و گریه می کنند، خواستم داد بزنم و به مردم اعلام کنم که آقا اینجاست، ولی ایشان با دست اشاره کردند که چیزی نگو و در زبان من تصرف فرمودند و من نتوانستم چیزی بگویم. من این طرف در خیمه ایستاده بودم و حضرت بقیة اللّه ، روحی فداه، آن طرف خیمه ایستاده بودند و بر مصائب حضرت ابوالفضل(علیه السلام) گریه می کردیم و من قدرت نداشتم که حتی یک قدم به طرف حضرت ولی عصر(عج) حرکت کنم. بالاخره وقتی روضه تمام شد، حضرت هم تشریف بردند.

برگرفته از: آثار و برکات حضرت امام حسین(ع)، ص23، قضیه 5.

۲ نظر ۰۲ آذر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
محمد