فمنیسم؛ تفکر آلوده ی غربی
فمنیسم؛ تفکر آلوده ی غربی
توجه به آسیبها و تأثیرات جنبش فمینیسم از یکسو و اجتناب از بزرگنمایی تأثیرات این جنبش که خود ریشه در غفلت از تأثیرات مدرنیته دارد، میتواند پیامدها و آسیبهای تفکرات و مکاتب وارداتی را کاهش دهد و زمینه شکلگیری نگاه منطقی و تحلیلگر را به دیدگاهها و نظریات همسو با مدرنیته در اقشار مختلف جامعه ایجاد کند.
فمینیسم را میتوان واکنش زن غربی مدرن در برابر فرهنگ بهجای مانده از عصر سنت اروپایی دانست. این نهضت از یکسو ریشه در مفاهیم جدید عصر روشنگری در حوزه فلسفه و علوم اجتماعی ازجمله اومانیسم، سکولاریسم، تساوی، حقوق بشر و آزادیهای اجتماعی دارد که با پیروزی انقلاب فرانسه و تدوین قانون حقوق بشر در این کشور رسمیت یافت؛ از سوی دیگر نیز وامدار موج تحولگرایی اجتماعی و سیاسی، حقوق محوری و فضای باز پس از انقلاب فرانسه بوده و نیز از سویی از موج صنعتی شدن غرب و شکلگیری طبقهای به نام سرمایهداران و کارفرمایان متأثر است.
ازاینرو مطالعه و تحلیل اندیشه فمینیستی و سیر تحولات تاریخی آن بدون توجه به چهار محور ذکرشده یعنی شناسایی وضعیت زن در غرب سنتی، مبانی اندیشهای غرب جدید، اندیشه سیاسی اجتماعی نوین غرب و تحولات نظام سرمایهداری، قرین صحت و صواب نیست.
فمینیسم بر این باور استوار است که زنان در مقایسه با مردان، مورد ستماند یا در وضعیت نامساعدی قرار دارند و ستمی که بر آنها میرود ستمی نامشروع یا ناموجه است. تفاسیر زیادی از زنان و ظلم وارد بر آنها تحت این توصیف میگنجد تا جایی که نمیتوان فمینیسم را یک اصل واحد فلسفی یا دربردارنده یک طرح سیاسی موردتوافق دانست. در این راستا متصدیان حوزه فمینیست با نظریات گوناگون به دلیل اهتمامشان در این موضوع مشترک، به هم پیوند خوردهاند.
در مراحل اولیه تلاش حامیان فمینیسم عمدتاً روی اصلاح وضع اجتماعی زنان متمرکز بود و اینطور استدلال میکردند که زنان باید از تحصیل، کار و حقوق مدنی برخوردار باشند؛ ولی در نیمه دوم قرن بیستم حامیان فمینیسم بهصورت فزایندهای به جنبههای نظری و بهتبع آن، به حوزههای پژوهشی روی آورده و این دیدگاه به عرصههای حقوق، معرفتشناسی و روانکاوی نیز راه یافت.
بهطورکلی سه نظریه تفاوت، نابرابری و ستمگری در دیدگاه فمینیسم درزمینهٔ جایگاه اجتماعی و شرایط زنان و مردان در جامعه وجود دارد که دیدگاه اول به نسبت دو دیدگاه بعد لزوماً نابرابری را دلیلی بر فروتری زنان نمیداند. اگرچه بهطورکلی در همه این نظریات تفاوتهای ذاتی زن و مرد را موردبررسی قرار نداده و بهنوعی نابرابری و تفاوت خودساخته اجتماع را در حق زنان یادآوری میکنند که شدت آن در دورههای مختلف و ازنظر دیدگاههای گوناگون متفاوت است.
برخی از نظریهپردازان فمینیسم، زنان را در موقعیت نابرابر و فروتر از مردان میدانند. درواقع نقطه مشترک تمامی فمینیسمها در دورههای مختلف آن است که وضعیت متفاوت زن و مرد را ناشی از اختلافات طبیعی دو جنس نمیدانند و سعی در اثبات نظر خوددارند. به شکلی که در میان فمینیسمهای مدرن بر تجربیات خاص زنان تأکید و سعی میکنند تا دیدگاه مردانه موجود در نظریههای فمینیستی را توضیح دهند.
طرفداران نظریه نابرابری و ستمگری، رفتارها و جایگاههای متفاوت را دلیلی بر مدعای خود گرفتهاند و به همین دلیل به آنها انتقاد شده که این دیدگاه ناخواسته مرد محور است. بیشتر فمینیستها حضور زنان در نقش مادری و خانهداری و تبدیلشدن آنان به موجودی خانگی را دلیلی بر فروتری دانستهاند، حالآنکه ویژگیهایی چون عادت ماهیانه، زایمان و شیردهی از نگاه منتقدان، ویژگیهایی مثبت قلمداد میشود و نقش مادری و جامعه پذیری خاص جنس مؤنث را سبب رضایتمندی آنان و افزایش حس مسئولیت و پرورشدهندگی میدانند.
همچنین از پایگاه اندیشه اسلامی نیز میتوان به توصیف و تحلیل وضعیت زنان پرداخت. در این دیدگاه توصیف زن و مرد بر تصویری مبتنی است که از خدا، جهان و انسان ارائه میشود و بر این باور است که آفرینش دو جنس متفاوت (زن و مرد) بهمنظور بقای نسل بشر و ایجاد سکون و آرامش در پیوند یافتن دو جنس است و بر این اساس اندیشههایی که زن را در مرتبه انسانی همسان مرد نمیدانند یا نسبت به ارزشمندی وی تردید میکنند، بهطورکلی مردودند.
با این توضیحات اجمالی در خصوص دیدگاهها و نگرشهای فمینیستی، بخشی از دستاوردها و پیامدهای فمینیسم را فارغ از نقد و ارزیابی بیان میداریم:
شرکت گسترده زنان در تصمیمگیریهای اجتماعی و سیاسی در سطح خرد و کلان
کسب استقلال اقتصادی برای زنان
به دست آوردن حس اعتمادبهنفس برای حضور درصحنههای قدرت اقتصادی و سیاسی
ایجاد تردید در بسیاری از باورها و آموزههای سنتی در مورد زنان و متقاعد ساختن رهبران و اندیشمندان به بازنگری در آموزهها
کم کردن فاصله دو جنس در خانه و اجتماع
دستیابی زنان بهحق کنترل موالید، سقطجنین و آزادی جنسی
به چالش کشیدن شکل سنتی خانواده و تعریف انواع جدید از خانواده
راه یافتن قانون و نفوذ دولت به عرصه خصوصی
رفع موانع اشتغال زنان
ایجاد مشکلات جدید اقتصادی برای زنان
ایجاد حس رقابت و ستیزهجویی میان دو جنس
ظهور خلأ شخصیتی و بحران هویت در زنان
رواج خشونتها و بزهکاریهای زنان و...
این پیامدها در دودسته زیر قابلبررسی هستند:
اختلال در هویت زنانه
منظور از هویت زنانه تصویر و احساسی است که زن از زن بودن خود دارد و انتظاراتی است که بهعنوان زن برای خود تعریف میکند.
نفی هویت زنانه و الگو قرار گرفتن یک جنس (مردان) برای جنس دیگر (زنان)، پیامدها و آثاری برای هر دو جنس، خانواده و اجتماع در پی داشته و درواقع فمینیسم مفهوم زن را از تمام صفات، ویژگیها و نقشهایی که بهطور سنتی به او نسبت داده میشد تهی ساخت و در عوض ارزشها، حقوق و نقشهای مردانه را بهعنوان وضعیت مطلوب و آرمانی زنان مطرح کرد.
همانطور که سازگاری و همخوانی نقشها، وظایف و مسئولیتها با طبیعت و فطرت زنانه و مردانه منجر به احساس نشاط و رضایتمندی میشود مطالبه نقشهایی که با طبیعت شخص سازگار نیست باعث ازخودبیگانگی و عدم تعادل شخصیتی فرد خواهد شد.
بحران در خانواده
گزارش جامعهشناختی حاکی از بروز بحرانهایی در جوامع غربی و نشانهای از آنها در جامعه ایران است. آسیبهایی چون:
افزایش آمار طلاق و جدایی
افزایش میزان خشونت در خانواده
افزایش تعداد کودکان نامشروع
بالا رفتن سن ازدواج
به چالش کشیدن مفهوم مادری
رواج گسترده زندگیهای مجردی
گسترش همجنسگرایی
دیدگاه فمینیستی با داشتن نگرشهایی مبنایی در فردگرایی درواقع نوعی حق محوری را درون فرد میپروراند که از دیدگاههای مختلفی قابل نقد است. یکی ازنظر لزوم ایجاد توازن حق و تکلیف در فرد و دیگری ضرورت تعامل حقوق و اخلاق است.
صرفنظر از آسیبهایی که حق محوری فمینیستی بر نظام خانواده وارد میآورد بعضی از حقوقی که در مبارزات فمینیستی پیگیری شدهاند، ازجمله حق برابری نقشها و مسئولیتهای زن و مرد در عرصه خانواده و حق آزادی جنسی زنان، زندگی خانوادگی را به چالش کشیده است.
از سویی حقوق و مسئولیتهای برابر باعث ایجاد فشار مضاعف برزنان شده است و حقوق دستاوردی فمینیسم برای زنان، بیش از آنکه امتیازی برای زنان باشد تکلیف، وظیفه و مسئولیت آنان را سنگینتر کرده است.
از سوی دیگر فشار مضاعف برزنان موجب شد آنان در تعارض میان نقشهای عرصه خصوصی (مادری و همسری) و نقشهای عرصه عمومی (اشتغال) بیشتر به نقشهای اجتماعی رویآورند که قدرت و ثروت بیشتری را برای آنان به همراه داشته باشد که این موضوع ضربه های جدی را به پیکره نظام خانوادگی و اجتماعی جوامع زده است.
پیامدهای قانون حق آزادی جنسی زنان بر خانواده نیز، از دو جهت پیامدهای سقطجنین و پیامدهای روابط آزاد بیرون از خانواده زنان قابلبررسی و ملاحظه است.
لازم به ذکر است امروزه جنبش فمینیسم در غرب از تحرک و تأثیرگذاری اجتماعی بازمانده و دوران افول و سکون را طی میکند، اما در کشورهای درحالتوسعه، همچنان بهعنوان یک دغدغه اجتماعی و جریان تأثیرگذار مطرح است. ازآنجاکه کشور ما نیز از این قاعده مستثنا نبوده و گروه هدف در این جنبش عمدتاً دختران وزنان جوان هستند، تبیین صحیح نظریات، مبانی و اهداف فمینیستی بیش از هر ابزار دیگری در مقابله با جنبش فمینیسم مؤثر است. درواقع بخش مهمی ازاینروشنگری میتواند با بیان پیامدهای جنبش فمینیسم در غرب انجام گیرد و با شفافسازی رویکردها و اهداف فمینیسم در میان جامعه جوانان و خانوادهها، از اثرگذاری منفی این رویکرد کاست.
منابع:
فمینیسم و دانشهای فمینیستی (ترجمه، تحلیل و نقد مجموعه مقالات دایرهالمعارف روتلیج)، مترجمان: عباس یزدانی و بهروز جندقی، ناشر: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، زمستان ۱۳۸۲
رودگر، نرجس؛ فمینیسم (تاریخچه، نظریات، گرایشها و نقد)، ناشر: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان با حمایت سازمان ملی جوانان، بهار ۱۳۸۸