بصیرت . . .
چند روز پیش در مسیر نجف - کربلا وقتی التماس کردن اهالی نجف و کربلا رو برای خدمت به زوار اباعبدالله میدیدم، به همسفرانم گفتم ببینید این مردم که با این شور و شوق به ما خدمت می کنند اوایل شکل گیری انقلاب اسلامی چطور با فتنه انگیزی آمریکا و انگلیس و اسراییل تحت حکومت دیوانه ای مثل صدام به ما حمله کردند و جنگ به راه انداختند. اما الان پس از اون همه تنش و اختلاف و ناراحتی و کشتار با هم خوب شدیم. تا جاییکه التماس می کنند برای استراحت به منزلشان بریم. گفتم ببینید یه عده چقدر ساده لوحانه فریب فتنه انگیزانی مثل آمریکا رو خوردند و با مردمی که هم فکر و هم عقیده و هم دین و بعضا هم مذهب بودند به جنگ و ستیز برخاستند. خیلی جالب بود که بنده و همسفرانم دو شب را در منزل یک عراقی در کربلا خوابیدیم. هم برای ما شام آوردند و هم اینکه بهترین امکاناتشون رو در اختیار ما قرار دادند! البته بنده و دوستانم اصلا چنین انتظاری رو نداشتیم و اصلا هیچ چشم داشتی هم نداشتیم که برای ما کاری کنند. ولی خودشان از روی محبت این کار ها رو انجام دادند. ولی خیلی دلم سوخت به حال اون عراقی هایی که در فتنه ی آمریکایی - انگلیسی فریب خوردند. الان آمریکا کجاست و عراق کجا؟!جالب اینکه ابوعلی که در منزلشان مهمانش بودیم از خطر فتنه ی آمریکایی - انگلیسی سال ٨٨ برای ما می گفت.
یکی از دوستان بنده که عربی را تا حدودی می فهمید برایمان ترجمه می کرد. ابوعلی می گفت ما اینجا در عراق خیلی ترسیدیم که خدا نکند در ایران اتفاقی بیفتد.
ظاهرا تازه بصیرت بعضی از عراقی ها بالاتر رفته بود و سطح فهمشان بیشتر شده بود. دیگه فهمیده بودند که نباید گول حرف این و آن رو بخورند و باید دو دستی کشورشان و امنیتشان را نگه دارند. فهمیده بودند همان ایرانی که در سال ١٩٧٩ میلادی انقلاب کرد و حکومت اسلامی تشکیل داد، نه تنها دشمنشان نیست بلکه یکی از دوستان واقعی و حامی جدی عراق در منطقه است. به هر حال خدا لعنت کند آن کسانی که بین امت ها و مردم های هم دین و هم مذهب در هرجای جهان تفرقه و فتنه ایجاد می کنند.
خدا به حق خون گلوی علی اصغر(علیه السلام) بدخواهان و فتنه انگیزان رو لعنتشان کند